گروه جنگ نرم سپیدار خبر- از مشرق تهیه گزارش درباره خاورمیانه موضوعی است که هیچ یک از خبرنگاران غربی درباره آن تکلیف خود را نمیدانند و از طرف دیگر، اگرچه زمانی رسانههای غربی بر دنیای اخبار مسلط بودند، اما اکنون شبکههای چینی و روسی در خاورمیانه خبرگزاریهای غربی را به چالش کشیدهاند. به این ترتیب، دیدگاه غربی به دنیا اکنون با تهدیدی بزرگ مواجه شده است. در اینجا به دو مسئلهای پرداخته میشود که غرب در گزارش رویدادهای خاورمیانه و برای تصاحب نفت این منطقه به آنها توسل میجوید.
ابتدا باید به این نکته پی برد که توازن و بیطرفی در دنیای رسانههای جمعی تعریف مشخصی ندارد و رسانههای غربی نیز اغلب تصویری ناقص از منطقه خاورمیانه به دنیا مخابره میکنند. سپس باید به شبکه پیچیدهای اشاره کرد که دنیای مخفی "تحریف رسانهای" را اداره میکند. باید دید چگونه اطلاعاتی که از آژانسهای امنیتی و اطلاعاتی خارج شد، توانست جنگ آمریکا و انگلیس در عراق را توجیه کند و چگونه این "واقعیتهای ناقص" ذهن خبرنگارانی را پر کرد که حاضر شدند با روایت غربی از جنگ عراق همراه شوند. این شبکه پیچیده نهایتاً به "انکارپذیری قابلباور" منجر میشود که مخاطب را به پذیرش هر آنچه که مقابل وی ارائه میشود، وادار میکند.
"دیدی گوتنپلان" خبرنگار و نویسنده در اینباره میگوید: "یکی از موضوعات اصلی که درباره خاورمیانه از همه پنهان میشود این است که غرب تا چه اندازه در این منطقه از دنیا نفوذ کرده، کشورهای خاورمیانه را تکهتکه میکند، آنچه ما میخواهد را برمیدارد، مرزهای کشورها را جابهجا میکند و در نهایت میگوید: شما نمیتوانید بر خودتان حکومت کنید. نمیتوانید با هم کنار بیایید."
لابیها و آژانسهای امنیتی نقشی اساسی در جلوگیری از انتشار گزارشهای هدفمند از خاورمیانه ایفا میکنند. "آنی ماکن" مأمور سابق سازمان امآی5 انگلیس تصریح میکند: "امآی5 و امآی6 در انگلیس رفتار خود با رسانهها را تغییر دادهاند و اغلب این رسانهها را "احمقهای بهدردبخور" میدانند. میخواهند هر آنچه را در رسانهها منتشر میشود تحت کنترل خود را داشته باشند."
"کن اوکیف" عضو "جنبش آزادی غزه" درباره تأثیر رسانهها در جامعه آمریکا میگوید: "اگر آمریکاییها میتوانستند گزارشهایی را ببینند که در شبکههایی مثل راشا تودی و یا پرستیوی پخش میشود، اما در رسانههای دیگر بازتاب پیدا میکنند، بسیاری از مشکلات ما حل میشد."
بسیاری از دولتهای غربی خواستار بسته شدن شبکههایی مثل پرستیوی هستند. کارکنان دفتر این شبکه در لندن احساس میکنند تحت محاصره هستند. خبرنگاران یک روزنامه انگلیسی خانواده دو نفر از مدیران ارشد پرستیوی را اواخر یک شب تعقیب کردند و از آنها پرسیدند که آیا آنها اعضای سپاه پاسداران ایران هستند یا نه. در موردی دیگر، پلیس، یک کارمند دیگر را درباره ارتباط با گروههای افراطگرا سؤال پیچ کرده بود.
این نگرانی هم وجود دارد که تحریم های سازمان ملل علیه ایران، به اشتباه علیه این شبکه تلویزیونی نیز اعمال شود. "متیو ریچاردسون" مشاور قضایی شبکه میگوید: برخی از حسابهای بانکی شبکه پرستیوی را بستهاند، بدون آنکه دلیل ارائه کنند. با هر شرکتی که کار میکنیم، باز هم مردمی هستند که از ما چیزی نمیخرند، به ما چیزی نمیفروشند، برخی گروهها هم با ما کار نمیکنند."
"کن اوکیف" فعال حقوق فلسطینیان و سرباز بازنشسته ارتش آمریکا
پرستیوی مکرر مورد بررسی "اداره ارتباطات" (آفکام) قرار میگیرد که تنظیمکننده مقررات شبکههای تلویزیونی در انگلیس است. این شبکه دائماً به نقض دستورالعمل های آفکام درباره "بیطرفی" متهم میشود. طبق قانون انگلیس، آفکام می تواند از پخش برنامه توسط شبکههای مختلف در انگلیس جلوگیری کند. بخش 5 از قوانین آفکام شبکهها را ملزم به "بی طرفی با در مورد مسائل مورد بحث سیاسی و صنعتی و مسائل مربوط به سیاست های عمومی" میکند.
این در حالی است که دیدی گوتنپلان میگوید: "این ایده بی طرفی از دنیایی میآید که در آن یک دیدگاه خاص، کنترل اوضاع را به دست دارد این دیدگاه را چه در شبکههایی مثل بی بی سی و چه در روزنامه هایی مثل نیویورک تایمز میتوانید ببینید. این دیدگاه قائل به تنها یک منبع اصلی برای اطلاعات است، اما دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم دیگر این دیدگاه را برنمیتابد."
با این حال، وقتی انگلیس وارد یک جنگ میشود، این بیطرفی هم رنگ می بازد. کسی در مقابل این کشور قرار میگیرد، هیچگاه اجازه پیدا نمیکند تا حرف بزند و از خود دفاع کند. نه تنها دشمنان انگلیس، بلکه افرادی که با جنگهای این کشور مخالف هستند هم فرصتی برای اظهارنظر پیدا نمیکنند، حتی اگر ماهیت این جنگها هم زیر سؤال رفته باشد.
"دیوید میلر" کارشناس تاریخ رسانه میگوید: " بی بی سی به آنچه موازنه مینامد، بسیار افتخار میکند و خود را شبکهای کاملا متعادل میداند. مشکل این جاست که باید بدانید بین کدام دو دیدگاه باید تعادل را برقرار کنید و اینکه بین کدام دو دیدگاه میتوان این تعادل را برقرار کرد. رسالت تاریخی بی بی سی این است که بین دو جریان اصلی در سیاستهای انگلیس توازن برقرار کند، اما در حال حاضر که سیاست های انگلیس منحصر به نئولیبرالیسم، حمایت از بازار و حمایت از جنگ شده است، مشکل جدیدی به وجود آمده است. بی بی سی یابد دیدگاهی را پیدا کند که مخالف با این سیاستها باشد و بعد بین این دو توازن برقرار کند."
"تیم لوالین" خبرنگار سابق خاورمیانه بیبیسی از جمله افرادی است که معتقد است این شبکه در گزارش درگیریهای اخیر بین غرب و شرق، جانب توازن را رعایت نکرده است. وی تصریح میکند: "بی بی سی، صدای انگلیس است و من فکر می کنم بسیاری از آنچه این شبکه گزارش میدهد، به خصوص در مورد خاورمیانه، کاملاً هدفدار است."
وقتی از او میپرسیم: آیا هنگامی که انگلیس در حال جنگ است، میتوان به گزارشهای بیبیسی اعتماد کرد یا نه، میگوید: "نه، البته که نمیتوان اعتماد کرد. بیبیسی بخشی از یک سیستم است. من خودم برای مدت زمانی طولانی خاورمیانه را پوشش میدادم. باید کاملاً رک به شما بگویم، آنچه بی بی سی درباره خاورمیانه انجام میدهد، کاملاً یک سویه است.
دفتر "اداره ارتباطات" موسوم به "آفکام"
"گرگ فیلو" عضو گروه رسانه ای دانشگاه گلاسکو خاطرنشان میکند: "افسانهای با عنوان بی طرفی وجود دارد و می توانید آن را در گزارشهایی که خبرگزاریهای انگلیسی از وقایعی مانند حمله به ناوگان کمک به مردم غزه ارائه میدهند، ببینید. در اینجا با کمپین روابط عمومی اسرائیل مواجه هستید که نزدیک به یک هفته در تلویزیون انگلیس ادامه پیدا میکند." وی ادامه میدهد: "اسرائیلی ها میتوانند نسخهای کاملاً تغییریافته را از آنچه اتفاق افتاده به خورد مردم بدهند، تنها کافی است افرادی را که در کشتی بودهاند، از صحبت کردن بازدارند، فیلمی را منتشر کنند و طی آن مستقیماً به مردم بگویند که چگونه باید مسئله را باور کنند. یک برچسب بر روی فیلم نشان میدهند که نوشته است: سرباز اسرائیلی با میله های فلزی مورد ضرب و جرح واقع شدهاند و همین برچسب بارها و بارها در تلویزیون انگلیس نمایش داده میشود و هیچ توجهی هم نمیشود که تعادل باید بین دو سوی ماجرا برقرار گردد."
"جورج گالووی" مجری پرس تی وی معتقد است: "اول تا آخر این کمپین، یک عملیات تبلیغاتی بود تا بینندگان را گمراه کنند، از سرقت همه فیلم های دیگری که گرفته شده بود، تا سرقت تلفن های همراه و دوربین های مردم، و در واقع سرقت روایتی که از زبان قربانیان ممکن بود مطرح شود."
در مورد اینکه در جریان درگیری، چه کسی اولین حمله را انجام داد، یکی از داغترین بحثهایی بود که تا ماهها پس از درگیری ادامه داشت. در حالی که بیبیسی با ترتیب دادن برنامهای که در آن از چندین نفر از هر دو طرف درگیری دعوتشده بود، در نهایت نتیجه میگیرد که سربازان اسرائیلی از خود دفاع کردهاند و سرنشینان کشتی ابتدا به سربازان اسرائیلی حمله کردهاند. اما "کن اوکیف" که به برنامه دعوتشده بود، اما فرصت صحبت درباره این موضوع را به او ندادند، میگوید: "من خودم اولین جسد را چند دقیقه پس از آغاز درگیری دیدم. عکاسی بود که دوربینش را به سمت هلیکوپتر هدف رفته بود. یک گلوله دقیقاً بین دو چشمش خورد. بنابراین در اولین لحظات حمله، قبل از آنکه کماندوهای اسرائیلی پای خود را روی کشتی بگذارند، اولین جسد روی دست ما بود. شماری از مردم هم در به ضرب گلوله یا کشته شدند و یا در حال خونریزی بودند. موضوع این است که آیا اینها اصلاً به دفاع از خود اعتقادی دارند یا فقط حمله میکنند؟"
گزارشی که بعداً توسط سازمان ملل متحد منتشر شد و اسرائیل از پذیرش آن خودداری کرد، بر اساس مصاحبه با بیش از صد شاهد، نشان داد که کماندوهای اسرائیل قبل از فرود روی کشتی با استفاده از مهمات جنگی از هلیکوپتر به عرشه بالای کشتی شلیک کردهاند. این گزارش تأکید کرد که سربازان اسرائیلی از خشونت غیر ضروری، نامتناسب و بیش از حد استفاده کردهاند. همچنین از پزشکی قانونی و تحقیقات روی اسلحه ها این نتیجه حاصل شد که حداقل شش نفر از کشتهشدگان به صورت غیرقانونی، خودسرانه و شتابزده کشته شدهاند. البته هیچ یک از بینندگان تلویزیون انگلیس از این یافته ها آگاه نشدند.
"جورج گالووی" مجری شبکه خبری پرستیوی
گرگ فیلو میپرسد: "آیا این شگفت آور نیست که وقتی کمیته سازمان ملل متحد گزارشی را صادر میکند، هیچکدام از بخشهای اصلی خبری در بیبیسی در مورد آن صحبتی نمیکنند،آن هم پس از آنکه یک هفته تمام دیدگاه اسرائیل و فیلمهای اسرائیلی را درباره این موضوع نشان دادهاند و گفتهاند که سربازان اسرائیلی با میله های فلزی مورد حمله قرار گرفتهاند و صرفاً در دفاع از خود عمل میکردهاند؟ شگفتآور نیست که وقتی روایت متفاوتی از این دیدگاه اسرائیلی مطرح میشود، چشم خود را به سادگی به روی آن میبندند؟"
بسیاری از برنامه های پرستیوی، دنیا را از دیدگاهی غیر غربی میبینند. در خاورمیانه، اکثریت قریب به اتفاق مردم، درگیری اسرائیل و فلسطین را یک جنگ دو طرفه و برابر نمی بینند و بر این باورند که دیدگاه کسانی که تحت کنترل نظامی زندگی میکنند نباید با دیدگاه ستمگران در یک سطح و برابر با هم در نظر گرفته شود. با این حال، آفکام دیدگاه دیگری را از این جنگ منعکس میکند. این سازمان درباره برنامه "فلسطین را به خاطر بسپارید" شبکه پرستیوی میگوید که این برنامه مقررات آفکام را نقض کرده است چون "فاقد هر گونه روایتهای جایگزین است که بتوانند به شکلی منطقی و به اندازه کافی از اقدامات نظامی اسرائیل حمایت کرده و یا این اقدامات را توضیح دهد."
برنامههای جورج گالووی در شبکه پرستیوی نیز تا کنون مورد شکایت آفکام قرار گرفتهاند. برنامه "کامنت"، بعد از آغاز جنگ اسرائیل علیه غزه در سال 2008، سه بار به تخطی از دستورالعملهای آفکام و عدم رعایت "بیطرفی" متهم شد. گالووی در اینباره میگوید: "این حمله، یک جنایت جنگی است، یک رسوایی در بزرگترین ابعاد ممکن است." و تأکید میکند که آمار فلسطینیان کشته شده 1400 نفر و تعداد کشته های اسرائیل 13 نفر بوده است. وقتی این آمار "توازن" ندارد، چرا در گزارش این جنگ باید "توازن" را حفظ کرد؟
گالووی ادامه میدهد: "شبکه پرستیوی را تحت فشار میگذارند، آن هم به خاطر اینکه اتفاقی را با رعایت توازن گزارش نکرده است که خود سازمان ملل هم آن را مجموعهای از جنایات علیه بشریت، جنایات جنگی، و بدترین نوع کشتار دانسته است. این تحت فشار گذاشتن فقط باعث میشود که سازمان تعیینکننده مقررات مضحکه شود."
دیوید میلر تصریح میکند: "بسیار دشوار است که بخواهید حقایق را درباره آنچه در فلسطین اتفاق میافتد منتشر کنید، چون وقتی میفهمید که چه اتفاقاتی دارد بین دو طرف میافتد و میفهمید که مقامات و ارتش اسرائیل چگونه حقوق بشر را زیر پا میگذارند، نمیتوانید اینها را گزارش کنید، چون گزارش اینگونه حقایق یعنی شما طرف یکی را گرفتهاید و بیطرف نیستید. این یعنی شما هم چه بخواهید و چه نخواهید از همان فرمول رسانههای دستهجمعی پیروی میکنید که تبلیغات همیشگی به نفع غرب است. این فرمول بسیار ساده است: گفتن واقعیت درباره فلسطین و اسرائیل در رسانههای انگلیسی معادل است با تخطی از دستورالعملهای آفکام.
"گرگ فیلو" معتقد است: قوانین مکتوبی که آفکام یا سازمانهای دیگری مثل "بیبیسی تراست" دارند، اهمیتی ندارد، بلکه مهم شبکههای قدرتی است که درون شغل خبرنگاری وجود دارد. مهم این است که اگر از اسرائیل انتقاد کنید، سانسورتان میکنند و مشکلات زیادی برایتان میسازند، اما اگر از فلسطین انتقاد کنید، هیچ مشکلی نیست."
گروههای بیشماری برای نفوذ در سازمانهای رسانهای مثل بیبیسی تلاش میکنند، به ویژه اگر موضوع، اخبار خاورمیانه باشد. لابی اسرائیل در پارلمان و دولت انگلیس متحدان قدرتمندی دارد و گروهها و کمپینهای سازماندهیشدهای را هم در انگلستان اداره میکند.
جورج گالووی از تجارب خود در اینباره میگوید: "لابی اسرائیل در انگلیس و آمریکا طی چند دهه، عملیاتی تهدیدآمیز را علیه خبرنگاران و شبکههای خبری به راه انداخته است. من خودم بارها دیدهام که اگر در موضوع فلسطین و اسرائیل، طرف فلسطین را بگیرید، عملیاتی ویژه علیه شما آغاز میشود و در عرض چند لحظه، هزاران شکایت کتبی از شما خواهند شد." "گرگ فیلو" میگوید: "من در یکی از نشست های داخل بیبیسی شرکت داشتم به همراه همه خبرنگاران و فیلمسازان مهم کشور حضور داشتم. بعد از جلسه، سردبیر یکی از برنامههای مهم خبری میگفت: با ترس و لرز، منتظر تماس از طرف اسرائیلیها هستیم."
در بخش دوم این نوشته، بررسی میکنیم که این بازی بزرگ سیاستهای بینالمللی که عامل محرکه آن، تشنگی برای نفت است، چگونه در گزارشهای خبری از خاورمیانه نفوذ کرده و بر این پوشش خبری تأثیر گذاشته است. همینطور نگاهی خواهیم کرد به این موضوع که آژانسهای اطلاعاتی چگونه خبرنگاران را به سوی گزارش اخبار تحریف شده سوق میدهند، اخباری که دخالت ارتشهای غربی در منطقه خاورمیانه را توجیه میکنند.
آنی ماکن، افسر سابق امآی5 انگلیس میگوید: "رسانهها به راحتی دستکاری میشوند و آنچه را در خاورمیانه اتفاق میافتد، به شکلی تحریف شده گزارش میکنند، گزارشهای دروغین مینویسند و زمینههای دروغین برای جنگ میسازند."
"گرگ فیلو" مثالی از این گزارشهای تحریف شده میآورد: "وقتی اسرائیلیها به غزه حمله میکنند، از مردم که می پرسید چه حسی نسبت به این اتفاق دارند، جواب میدهند: "خیلی دردناک است. من وقتی تصاویر این نوزادان مرده را میدیدم، گریهام گرفت اما برای فلسطینیها ناراحت نیستم، چون اینها خودشان هستند که مشکل را شروع میکنند، دائماً موشک شلیک میکنند." اینگونه است که درک مردم از وقایع را کنترل میکنند."
وی در ادامه، دلیل این تحریف را نه "بیاحساسی" خبرنگاران، بلکه فشار شدیدی است که باعث میشود وارد حوزههای "جنجالی" نشوند. این حوزههای جنجالی، شامل موضوع اشغالگری، محاصره، و حکومت نظامی گسترده اسرائیل بر فلسطینیان میشود." فیلو همچنین خاطرنشان میکند که در فضای اجتماعی انگلیس، مردم درک نمیکنند که مردم فلسطین، جنگ با اسرائیل را یک جنگ "مقاومتی" میدانند. آنچه در بیبیسی به آن نمیپردازند این است که ملت فلسطین در تلاش است تا اشغالگران را از سرزمین خود بیرون کنند، چرا که این مردم به وسیله یک ارتش خارجی کنترل میشوند وحتی مورد حمله قرار میگیرند.
"جرمی براون" خبرنگار بیبیسی در خاورمیانه، به علت حمایت تلویحی از حماس، از غزه فراخوانده شد
کن اوکیف عضو جنبش آزادی غزه در مقایسهای پرمعنا میگوید: "شما سرزمین هرکسی را که اشغال کنید، حقوق بشر هر ملتی را که زیر پا بگذارید، مردم هر کشوری را از کوچک و بزرگ و پیر که به زندان بیندازید، مسلماً با واکنش خشن آن مردم مواجه خواهید شد. اگر این اشغالگری در انگلیس یا آمریکا اتفاق میافتاد، خون در تمام خیابانها به راه میافتاد."
اما دلیل این تحریف خبری چیست؟ چرا حملات اسرائیل تا این اندازه در غرب با زبان همدردی بیان میشود؟ کارشناسان بسیاری در زمینه تحریف رسانهای معتقدند که یکی از مهمترین عوامل، منافع اقتصادی غرب در خاورمیانه است. دیوید میلر یکی از همین کارشناسان است: "بخشی از ماجرا درباره دسترسی غربیها به نفت است. بخش دیگری هم این است که قدرتهای غربی میخواهند دنیا را کنترل کنند و آن را تکهتکه کنند. در همین راستاست که اسرائیل متحد آنها میشود." میلر توضیح میدهد که تبلیغات رسانهای، تنها از طریق صفحه اول روزنامهها ایجاد نمیشود، بلکه اندیشکدهها و مؤسسات و سازمانهای مختلفی در اسرائیل، انگلیس و آمریکا اختصاص یافته است به متقاعد کردن خواص به اینکه اسرائیل یک دارایی برای غرب محسوب میشود، ما باید از اسرائیل دفاع کنیم، اسرائیل تنها دموکراسی در خاورمیانه است، و اینکه هزاران هزار مسلمان پشت در ایستادهاند تا وارد اروپا شوند و اسرائیل است که جلوی اینها را گرفته است.
"ادوارد سد" منتقد فرهنگی فلسطینی، تحقیقی درباره این انجام داد که خبرنگاران و جامعه آکادمیک غرب چگونه منطقه خاورمیانه را گزارش میکنند، گزارشی که با مفاهیم "توازن" و "بیطرفی" فاصله زیادی دارد. آخرین مصاحبه با "سد" پیش مرگ وی، توسط دیدی گوتنپلان یکی از شاگردان او انجام شده است. گوتنپلان در اینباره میگوید: "منظور "سد" از آنچه آن را شرقشناسی یا اورینتالیسم مینامید، تولید یک "مجموعه اطلاعات" بود که از آن برای اهداف امپریالیسم استفاده میشد. بنابراین موضوع این نبود که به خاورمیانه و پیش اعراب برویم و بپرسیم: شما چه هستید، به چه چیزی علاقه دارید، چه چیزی برایتان مهم است، چه ارزشهایی دارید؟ و بعد بخواهیم اینها را برای غربیها توضیح بدهیم. موضوع شرقشناسی این بود که چه اطلاعاتی بسازیم که به ما کمک کند بر این افراد مسلط شویم. به علاوه، باید باید دلیلی بسازید که بگویید به خاطر آن به کشورهایشان میروید، نه اینکه بگویید به خاطر نفت یا زمین آنها میروید." به این ترتیب، شرقشناسی به این مفهوم، عینکی شد که خبرنگاران از پشت آن خاورمیانه را می دیدند. همین عامل باعث شد تا آژانسهای امنیتی و اطلاعاتی غرب به راحتی بتوانند دست به تحریف گزارشهای خبرنگاران بزنند.
آنی ماکن درباره نقش همکاران سابقش در سرویس اطلاعات سری انگلیس امآی6، میگوید: "اگر از اکثر جاسوسان سؤال کنید، حفاظت از امنیت ملی را با حفاظت از منافع ملی قاطی میکنند. منافع ملی در قالب قانونی قابل تعریف نیست و معمولاً معادل منافع افرادی است که امآی6 یا شرکتهای نفتی و نظامی را مدیریت میکنند و یا در صدر مقامات سیاسی و رسانهای هستند." وی در ادامه تصریح میکند: "امآی6، امآی5 در آمریکا و نهادهای مشابه در کشورهای غربی از اواخر دهه 90 تا به امروز، رویکرد خود درباره رسانه را تغییر دادهاند و گاهی اوقات، رسانهها را "احمقهای بهدردبخور" میدانند. اینها میخواهند ورودی و خروجی رسانهها را کنترل و دستکاری کنند. خبرنگارانی را که قابل اعتماد میدانند، دعوت میکنند و به آنها میگویند اگر خبرهای عجیب و اختصاصی را میخواهید، باید آنچه را ما میخواهیم روایت کنید." و مسلماً برخی خبرنگاران نمیتوانند این پیشنهاد را رد کنند.
"آنی ماکن" مأمور سابق سازمان امنیت داخلی انگلیس
تبلیغات رسانهای از آژانسهای اطلاعاتی، بخش مهمی از بحثهایی را مدیریت کردند که منجر به ورود آمریکا و انگلیس به جنگ عراق شد. سیاستمداران از سرویسهای اطلاعاتی برای تزریق واقعیتهای ناقص به خبرنگاران همجهت با خودشان استفاده کردند. این روش بسیار دقیق است و در آن از تحریف، ابهام و سپس "انکارپذیری قابلباور" استفاده میکنند. "استیون دوریل" تحلیلگر سرویسهای امنیتی توضیح میدهد: "تکنیک استاندارد در اینباره، "آوردن به سطح" نامیده میشود. در این تکنیک، وقتی میخواهید مطلبی را در رسانهها منتشر کنید، با یکی از خبرنگاران همجهت با خودتان تماس میگیرید و از او میخواهید به یک کتاب خارجی نگاهی بیندازد. خبرنگار آن کتاب را میخواند و از موضوع آن مطلع میشود، اما از آنجا که نمیداند آیا مطالب کتاب صحت دارد یا خیر، با منافع خود در امآی6 تماس میگیرد. مأمور امآی6 یا خودش این مطلب را تأیید میکند و یا خبرنگار را به سراغ منابع دیگری در سرویس اطلاعات دفاعی و یا اطلاعات نظامی میفرستد که مطلب را تأیید کنند. در نهایت به خبرنگار گفته میشود که بنویس: "از منابع خاص و متقن مطلع شدهایم که چنین خبری صحت دارد."
"دیوید رز" نویسنده و خبرنگار، در اینباره مثالی مهم از تجربیات خود میزند: "من خودم مجبور شدم گزارشهایی بنویسم که زمینه را برای جنگ عراق آماده کرد. هم درباره رابط بین القاعده و عراق در زمان صدام نوشتم و هم درباره سلاحهای کشتار جمعی که بسیاری معتقد بودند صدام در اختیار دارد." وی درباره رابطه میان سردبیران و مدیران سازمانهای خبری انگلیسی با مقامات سرویسهای امنیتی در این کشور هم میگوید: "سردبیران روزنامههای انگلیسی رابطه بسیار نزدیکی با سران هم امآی5 و هم امآی6 دارند. بارها به من گفتهاند که چگونه با یک خودروی شیک آنها را جلوی در ساختمان امآی6 پیاده کردهاند، آنها را بدون هیچ مزاحمتی از چکهای امنیتی عبور دادهاند و بعد برای صرف ناهار به سالهای مجلل بردهاند." "استیون دوریل" تحلیلگر سرویسهای امنیتی تصریح میکند: "یکی از نقشهای آژانسهای اطلاعاتی، ایجاد ترس است. با این روش زندگی میگذرانند. بدون این ترس، خود آژانسها، وجود نخواهند داشت."
اگرچه ایران در دوران معاصر به هیچ کشوری حمله نکرده است، اما رسانههای غربی دائماً این کشور را به عنوان یک حامی تروریسم معرفی میکنند، چون از حزبالله و حماس حمایت میکند، گروههایی که علیه اشغالگری اسرائیل در لبنان و فلسطین مبارزه میکنند. این تبلیغات پدیده تازهای هم نیست، بلکه به یک قرن پیش و زمان کشف نفت در ایران برمیگردد. استیون دوریل معتقد است: "ما کودتای سال 1953 را در ایران رهبری و اجرا کردیم، به خاطر نفت. از حکومت دیکتاتوری شاه حمایت کردیم، به خاطر نفت. الآن هم با ایران مخالف هستیم، باز هم به خاطر نفت.
یکی از موارد معرفی ایران به عنوان حامی "تروریسم" گزارشی در سال 2007 بود که در آن ادعا شده بود که ایران قرار است با القاعده همکاری کند. دیدی گوتنپلان میگوید: "القاعده و ایران هیچگاه دست به دست هم ندادند و آن مقاله هم به وضوح دروغ بود. اینکه آیا گزارش یک دروغ بود یا نه، یک بحث است، اما یک روزنامه معتبر چرا باید خبری را چاپ کند که مشخصاً "افشاگری" محسوب میشود و افشاگران آن منابع جاسوسی غربی هستند؟ مسلماً آن چیزی را که این افراد میگویند همان چیزی است که دولتهایشان میخواهند منتشر شود."
ساختمان "سرویس اطلاعات سری" انگلیس امآی6 در لندن
امآی6 بارها به خبرنگاران گفته است که ایران دارد سلاح هستهای میسازد. این در حالی است که سال 2007، گزارش سیا موسوم به "ارزیابی اطلاعاتی ملی" با قطعیت نتیجه گرفت که تهران در سال 2003 برنامه تسلیحات هستهای خود را متوقف کرده است. جورج گالووی خاطرنشان میکند: "این را که دیگر من یا پرستیوی یا دوستان ایران ننوشتهایم، این را سازمان سیا نوشته است. اما چون این گزارش به معنای پایان درگیری با ایران است، واقعیتی تلخ محسوب میشود و باید آن را همان موقع، دفن کنند." چند هفته پس از انتشار این گزارش، سرویسهای اطلاعاتی انگلیس شروع کردند به انتشار گزارشهایی در روزنامههای این کشور که نشان میداد سیا درباره برنامه هستهای ایران اشتباه کرده است.
روزنامه تایمز لندن ماه دسامبر سال 2009 اعلام کرد که اسنادی محرمانه درباره برنامه هستهای ایران به دست آورده است که نشان میدهد این کشور برنامه دارد تا یک چاشنی انفجاری را که در بمب هستهای کاربرد دارد، آزمایش کند. تحلیلگری از یک اندیشکده انگلیسی که اتفاقاً عضو سابق وزارت خارجه آمریکا نیز هست، پس از انتشار این گزارش گفته بود که "اکنون دیگر هیچ راهحل دیپلماتیکی وجود ندارد" که بتواند ایران را از ساختن سلاح هستهای بازدارد. در این در حالی است که سندی که تایمز به عنوان کپی از سند اصلی منتشر کرد، نشانههای "محرمانه" را نداشت هیچ اطلاعاتی از دفتر صادرکننده آن هم وجود نداشت.
استیون دوریل تحلیلگر سرویسهای امنیتی در اینباره توضیح میدهد: "این اسناد، ابعاد مختلفی دارد. وقتی به آنها نگاه میکنید، میبینید که خیلی مشکوک است. این سند، کپی است، اما گفته میشود اصلی است، به منبعی در یک سرویس اطلاعاتی آسیایی اشاره میشود که معلوم نیست موساد است؟ اسرائیل است؟ منبع این سند بسیار مشکوک است. اعتبار آنچه اندازه است؟ بسیار بسیار اندک."
بعدها، تایمز مجبور میشود اعتراف کند که این سند، نسخه اصلی نبوده، بلکه نسخهای دوباره تایپشده و تغییریافته از آن بوده است. "آنی ماکن" عضو سابق امآی5، میگوید: "امآی6 بخشی دارد به نام "عملیات اطلاعات" که اینگونه گزارشهای ساختگی را میسازد و یا به خبرنگاران میدهد تا بر اساس آن، گزارشی بنویسند. بعدها همین تبدیل میشود به واقعیت تاریخی." وی ادامه میدهد: "رسانهها را به راحتی وادار میکنند تا آنچه در خاورمیانه رخ میدهد را با تحریف گزارش کنند و مقالات دروغین و زمینههای دروغین برای جنگهایشان بسازند. امیدوارم ما در غرب اینقدر احمق نباشیم که دوباره فریب غرب را بخوریم و وارد یک جنگ اشتباه دیگر اینبار با ایران بشویم."
تولد شبکههای جدیدی مثل پرستیوی به این معناست که دولتهای غربی و آژانسهای آنها توانایی کمتری در کنترل جریان اطلاعات دارند. دیدگاهی پیچیدهتر اکنون در شرق تا غرب دنیا دارد شکل میگیرد. این توهم سنتی که رسانههای غربی دارای رویکردی بیطرف هستند، کنون به چالش کشیده شده است.
دیدی گوتنپلان معتقد است: "همه این مفاهیم درباره بیطرفی، صرفاً یک احساس دلتنگی برای گذشته است که هیچگاه بازنخواهد گشت، زمانی که هر چیزی را به شما میگفتند باور میکردید و به آن منتقدانه فکر نمیکردید. به نظر من الآن وظیفه و مسئولیت خود شماست که ببینید منبعتان چه کسی است، خبر را از کجا آورده اید، دیدگاه این منبع درباره خبر چیست و منابع آنها درباره خبری که نقل میکنند چه کسی است."